بگو فقط با دخترم می خوام برم
عصر جمعه به اتفاق زن دایی نسرین رفتیم خرید و کیانا خانوم هم بودند. ما هم با خیال راحت خرید کردیم و وقتی داشتیم برمی گشتیم موبایلم زنگ خورد و دیدم کیانا داره از پشت تلفن گریه می کنه که کجایی و کلی قربون صدقش رفتم که داریم برمی گردیم. و بعد سریع اومدیم خونه. وقتی برگشتیم خونه کلی کیانارو بغل کردم و و بعد کیانا هم حسابی خودش رو برام لوس کرده بود. آخر سر برگشت گفت مامان از این بعد هر وقت کسی گفت بیا با هم برم یرو بگو من فقط ب دخترم می خوام برم ...
نویسنده :
ماما فاطمه
14:39